موقوف کردن. بازداشتن. دست برداشتن از. کنار گذاشتن. بازایستادن. بازایستادن از. ترک کردن: دیدن آئینه را موقوف خواهی داشتن گر بدانی حال من در انتظار خویشتن. صائب (از آنندراج)
موقوف کردن. بازداشتن. دست برداشتن از. کنار گذاشتن. بازایستادن. بازایستادن از. ترک کردن: دیدن آئینه را موقوف خواهی داشتن گر بدانی حال من در انتظار خویشتن. صائب (از آنندراج)
باز داشتن، بازداشت کردن، رها کردن چشم پوشیدن باز داشتن باز داشت کردن، ترک کردن صرف نظرکردن: (امروز خیال سواری داشتیم بعد موقوف داشته قدری استراحت کردیم. (سفرنامه ناصر الدین شاه بمشهد ص 39- 38)
باز داشتن، بازداشت کردن، رها کردن چشم پوشیدن باز داشتن باز داشت کردن، ترک کردن صرف نظرکردن: (امروز خیال سواری داشتیم بعد موقوف داشته قدری استراحت کردیم. (سفرنامه ناصر الدین شاه بمشهد ص 39- 38)
اطلاع داشتن: بر دقایق لغت سریانی و عبرانی وقوفی تمام داشت. (لباب الالباب از فرهنگ فارسی معین). - وقوف عددی، این ترکیب در کتاب انیس الطالبین آمده است ولی معنی آن روشن نیست: مردی از اهل اﷲ به ایشان رسید و وقوف عددی را به ایشان تلقین کرد. (انیس الطالبین ص 114). حضرت خواجه فرمودند وقوف عددی اول مرتبۀ علم لدنی است. (انیس الطالبین ص 114). خواجه عبدالخالق منتظر میبودند تا چندان که به حضرت شیخ رسیدند وقوف عددی را به ایشان تلقین کردند. (انیس الطالبین)
اطلاع داشتن: بر دقایق لغت سریانی و عبرانی وقوفی تمام داشت. (لباب الالباب از فرهنگ فارسی معین). - وقوف عددی، این ترکیب در کتاب انیس الطالبین آمده است ولی معنی آن روشن نیست: مردی از اهل اﷲ به ایشان رسید و وقوف عددی را به ایشان تلقین کرد. (انیس الطالبین ص 114). حضرت خواجه فرمودند وقوف عددی اول مرتبۀ علم لدنی است. (انیس الطالبین ص 114). خواجه عبدالخالق منتظر میبودند تا چندان که به حضرت شیخ رسیدند وقوف عددی را به ایشان تلقین کردند. (انیس الطالبین)
گساردن، دور داشتن بر کنار داشتن صرف کردن بکار بردن، دور داشتن بر کنار داشتن: ... و عین الکمال از این دولت - که عین کمال است - مکفوف و نوایب زمان ازین درگاه با جاه مصروف داراد، (لباب الالباب)
گساردن، دور داشتن بر کنار داشتن صرف کردن بکار بردن، دور داشتن بر کنار داشتن: ... و عین الکمال از این دولت - که عین کمال است - مکفوف و نوایب زمان ازین درگاه با جاه مصروف داراد، (لباب الالباب)